سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

 

   

این روزهــا حکایتــــــِ حالات متغیر است.

مفهوم آدم های متغیــر متحرک رنگ جیغی به خود گرفته است

جیـــــــــــغ

 همان واژه ای که هر گاه رنگ از شدّت غلظتــــــ

خشمگین می شود به کار می برند!

جیــــــــــغ

همان واژه ای که دخترکـــــــِ بی پنــــاه از ترس غریبــــه

به تصویر می کشد!

جیـــــــــغ

همان واژه ای که پیرزن با دیدن دست های زجر کشیده ی پاره ی تنش در زنجیــر

معنـــــــــا می کند!

جیــــــــغ

همان واژه ای که عدالتـــــــ ، نام آشنایش است

و بی عدالتی ...

این روزها زیاد ضدّ و نقیض می بینم

می شنـوم

حس می کنم.

برخی مدام پرچم ذرین ولایتــــــــــ بالای سر گرفته اند

امـــا

  زیر پا ذبــــح کرده اند مسمّایش را!

برخی فقط دم از غریبی ولایتـــــــــــ می زنند

امــــا

مگر می شود با عصای جهـــــــل دستگیر ولایت بود؟!

ولایتی که علــــــــــی یک طرف ماجراست و فاطمــــــــه ...سلام الله علیهما

این روزها

برخی سیمایشان  روز به روز کبـــــودتر می شود از بی تفاوتی

 اما برخی نه!

آرامنــــــد آرام توفنـــــــده...

چشمشان فقط به نگـــــاه ولایتـــــــــــــ است فقط...

تمام!

روی سخنم با شماستـــــــــ!

شمایی که با تماشای رفتارتـــــان

 فقط یک واژه در ذهنم متجلی می شود

تکــــــــــ واژه ای عمیق!

آی هشیــــــارانِ خود  به خوابـــــــــــ زده

با شما هستم!

و اما تک واژه ام

تاکسیـــــــــــــــــــــــــدرمی...

لذت حیاتــــــــــــ را با چه معامله می کنید؟

در ازای این حیاتـــــ به کدامین مماتــــــ رضا داده اید؟!

آی مردم

با شمـــــا هستم

با شمـــــا

شمایی که تن، وجود و تمــــام هستی تان

ذره ذره بی آنکه خود بدانیـــــد

تسلیــــــم این ممات می شود

با شما هستم!

اگر نظاره گر ظلـــم باشید و ندای سکوتتــــان گوش عالم را کر کند

بی شک

خودِ ظالمیــــد

 ظالم...

به کدامین بهـــــا؟

کـــدام آزادی؟

تا به کی گفتارمان، کردارمان، سکوتمان

به اسم آزادی باشد و به کام اسارتـــــــــ ؟

تـــا به کی؟

آی مردم

آزاد کنیــــم پروانه هایی را که به جرم خواستنی بودن

اسیر شده اند!

اسیرِ صیّــــادانی که بارها و بارها دست یاری شان بوی خیانت داد

و هنوز هم ...

مبادا این بار اسیر شویم

مبادا...

آی مردم

چند صباحی تا عاشــــورا مانده ست

و من امروز

با نگاهی خیس

و قلبی محکم

به شما

چه کارگزار و چه رعیت

با غریوی به رنگ جیــــغ می گویم:

اگر دین نداریـــــد لااقل آزاده باشیــــــــد!

.......................................

هدیه به روح مطهرشون صلواتـــــــ

کسانی که می خواهند در طرفداری و اقامه ی حق، کندی و سستی کنند و نمی خواهند با دشمنان بجنگند، بلکه میل دارند با آنان به مداهنه و مجامله بگذرانند، عذرشان این است که قیام به حق، آنان را بین مردم خوار می سازد و دنیای روز به آنها می خندد و آنان را از بقایای قرون وسطی یا دوره ی اساطیر می داند.

اگر شمــــا به چنین اشخاصی یــــادآوری کنید که باید انســـــان، شرافــــت نفس و طهـــارت باطن داشته باشد، گفتــــار شما را رد می کنند و می گویند:

شرافت نفسی که منجر به تنـــــگ دستی و ناراحتی و ذلت بنــــدگی شود، به چه درد می خورد و ما با چنین شرافت نفسی چه کار داریم؟!!!

این اثر منطق احســـــــــاس است. 

هدیه به روح مطهرشان صلواتـــــــــــــــــــــــــــ


[ سه شنبه 92/7/30 ] [ 2:32 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر
.: Weblog Themes By SibTheme :.

قلق الـــــوضین

کــــــــــــــــــــــاش من همــــــــه بــــودم بـــــــــا همـــــه دهــــــــان هــــا تــــــو را صـــــــدا می زدم ای خـداااااااااااااااااااااااا
بادِر الفُرصـة قبل أن تکون غُصـة


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 53
کل بازدیدها: 245739